نه در کعبه است، نه در کایلاش. به جستجوی او نیازی به دور رفتن نیست. او که در همه جا در انتظار کشف شدن است، برای زن رختشوی و مرد نجّار دست یافتنی تر است تا برای مرد مقدّس خودبین.
کبیر
نه در کعبه است، نه در کایلاش. به جستجوی او نیازی به دور رفتن نیست. او که در همه جا در انتظار کشف شدن است، برای زن رختشوی و مرد نجّار دست یافتنی تر است تا برای مرد مقدّس خودبین.
کبیر
هر کرا درد بی نهایت نیست
عشق را پس برو عنایت نیست
عشق شاهیست پا به تخت ازل
جز بدو مرد را ولایت نیست
عقل در علم عشق درمانَد
عشق را عقل و علم، رایت نیست
عشق را بوحنیفه درس نکرد
شافعی را در او روایت نیست
عشق حی است بی بقا و فنا
عاشقان را ازو شکایت نیست
سنایی
سوداییان موسیقی را خوش دارند و ماتم زدگان از آن بیزارند. امّا برای کران هیچ توفیری ندارد.
اسپینوزا
در بند گره گشای می باید بود
گم ره شده رهنمای می باید بود
یک لحظه هزار سال می باید زیست
یک لحظه هزار جای می باید بود
عطار
حقیقت، کمال اعلاست. اگر خداوند بخواهد خود را بر بشر مرئی بسازد، برای جسمش نور و برای روحش حقیقت را برمی گزیند.
فیثاغورث
این طریق را چگونه میباید؟ این همه پردهها و حجاب گرد آدمی درآمده!
عرش غلاف او، کرسی غلاف او، هفت آسمان غلاف او، قالب غلاف او، روح حیوانی غلاف.
غلاف در غلاف و حجاب در حجاب! تا آنجا که معرفت هست، غلاف است و دیگر هیچ نیست.
شمس تبریز
بیرون جهان همه درون دل ماست
این هر دو سرا، یگان یگان منزل ماست
زحمت همه در نهاد آب و گل ماست
پیش از دل و گل چه بود آن منزل ماست
سنایی
آنچه شایسته نیست به آرزو مخواه، و بدان که انتقام خدا از بنده، به خشم بی رحمانه و بی حرمتی و سرزنش نبُود، بلکه به متحول کردن و ادب کردن از فرط عشق باشد.
افلاطون
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
ابوسعید ابوالخیر
هر جان که بدان سرّ معمّا نرسید
در شیب فرو رفت و به بالا نرسید
بیچاره دل کسی که از شومی نفس
در قطرگی افتاد و به دریا نرسید
عطّار
طبیعت از کودک مردی و از تخم پرنده ای می سازد.
خداوند مرد را قبل از کودک و پرنده را قبل از تخم می آفریند.
مایستر اکهارت